کد مطلب:328114 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:434

سوره مائده ، آیات 99 - 94
یایها الذین آمنوا لیبلونكم الله بشی ء من الصید تناله ایدیكم و رماحكم لیعلم الله من یخافه بالغیب فمن اعتدی بعد ذلك فله عذاب الیم (94) یاایها الذین آمنوا لا تقتلوا الصید و انتم حرم و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم یحكم به ذوا عدل منكم هدیا بالغ الكعبه او كفره طعام مساكین او عدل ذلك صیاما لیذوق و بال امره عفا الله عما سلف و من عاد فینتقم الله منه و الله عزیز ذوانتقام (95) احل لكم صید البحر و طعامه متعا لكم و للسیاره و حرم علیكم صید البر مادمتم حرما و اتقوا الله الذی الیه تحشرون (96) جعل الله الكعبه البیت الحرام قیاما للناس و الشهر الحرام و الهدی و القلئد ذلك لتعلموا ان الله یعلم ما فی السموات و ما فی الارض و ان الله بكل شی ء علیم (97) اعلموا ان الله شدید العقاب و ان الله غفور رحیم (98) ما علی الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تكتمون (99)







ترجمه آیات

ای كسانی كه ایمان آوردید خداوند هر آینه و مسلما شما را با چیزی از شكار می آزماید بطوری كه شكار تا دست رس و تیررس شما به شما نزدیك می شود تا بداند كه كیست كه از او به غیب می ترسد پس كسی كه از این به بعد از حدود خداوند تجاوز كند (و در حال احرام شكاركند). برای اوست عذابی دردناك (94)

ای كسانی كه ایمان آوردید شكار را نكشید در حالی كه شما در احرامید و كسی كه از شما عمدا شكاری بكشد كفاره آن نظیر همان شكار است از چهارپایان اهلی ، دو نفر از شما كه صاحب عدالتند حكم به آن می كنند، در حالی كه آن كفاره را هدی قرار داده و آنرا به كعبه می رساند. یا اینكه كفاره اش طعام دادن به مسكینان و یا به جای اطعام هر مسكین یك روز روزه است تا بچشد كیفر نافرمانی خود را. خداوند گناهان گذشته را عفو كرده است ، و اگر كسی دو باره چنین معصیتی كند پس خدا از او انتقام می گیرد و خداوند عزیز و انتقام گیر است (95).

حلال شده است برای شما شكار دریایی و خوردن آن برای اینكه برای شما و رهگذرها متاعی باشد، و حرام شده است بر شما شكار خشكی مادامی كه در احرامید، و بترسید از خدایی كه بسوی او محشور می شوید (96).

خداوند مكه را بیت الحرام و مایه قوام مردم قرار داده و نیز بهمین منظور، شهر حرام و بردن هدی به مكه و قلائد را تشریع فرموده است ، تشریع فرموده تا بدانید كه خداوند میداند آنچه را كه در آسمانها و در زمین است و بدرستی خداوند بهر چیز دانا است (97).

بدانید بدرستی خداوند سختگیر و شدید العقاب است و بخشنده و مهربان است (98).

بر عهده رسول جز رسانیدن پیام چیزی نیست و خداوند می داند آنچه را كه اظهار می كنید و آنچه را كه كتمان می نمائید (99).

بیان آیات

این آیات درباره حكم شكارهای دریایی و صحرایی در حال احرام نازل شده است .





یا ایها الذین آمنوا لیبلونكم الله بشی ء من الصید تناله ایدیكم و رماحكم







(بلاء) به معنای امتحان و آزمایش است ، و لام قسم و نون مشدد هر دو برای تاكیدند، و اینكه فرمود: (بشی ء من الصید) می خواهد ناچیزی و بی مقداری شكار را تلقین كند، تا مخاطب را در انتهای از نهیی كه در آیه بعدی است و دست برداریش از سود ناچیز آن ، كمك كند، و اینكه فرمود: (تناله ایدیكم و رماحكم ) می خواهد به شكار از جهت آسانی و دشواری تعمیم دهد، یعنی چه آن شكار آسان بدست آید مانند جوجه های مرغ و بره های وحشی و تخم مرغ های وحشی كه با دست و به آسانی صید می شوند. و چه به دشواری بدست آید مانند حیوانات وحشی بزرگ كه عادتا جز بوسیله سلاح شكار نمی شود. و ظاهر آیه و سیاقش این است كه مقدمه است برای حكم مشددی كه در آیه دومی است ، و لذا دنبالش فرمود: (لیعلم الله من یخافه بالغیب ) چون در این جمله اشعار هست به اینكه در اینجا حكمی از قبیل منع و تحریم در بین هست ، سپس فرمود: (فمن اعتدی بعد ذلك فله عذاب الیم ).





لیعلم الله من یخافه بالغیب







بعید نیست اینكه فرمود خداوند شما را می آزماید تا بداند چه و چه كنایه باشد از اینكه بزودی پیشامدی را مقدر می كند تا مردم تشخیص داده شوند كدام یك از آنان از عذاب نادیده خداوند می ترسند و كدام یك نمی ترسد، زیرا جهل در ساحت مقدس ‍ پروردگار راه ندارد، تا بخواهد با پیش آوردن این صحنه ها مطیع و عاصی را تشخیص دهد، و به این وسیله جهل خود را بر طرف سازد، و ما سابقا هم راجع به معنای امتحان خداوند در ذیل آیه : (ام ا حسبتم ان تدخلوا الجنه ...)، در جلد 4 عربی این كتاب بحث مفصل و كاملی ایراد كرده و معنای دیگری هم برای علم خداوند بیان نمودیم ، اما اینكه فرمود: (من یخافه بالغیب ) ظرف (بالغیب ) در اینجا متعلق است به خوف و معنای خوف بالغیب این است كه انسان از عذابهای دردناك اخروی كه خدای تعالی انسان را از آنها تحذیر كرده - با اینكه محسوس به هیچیك از حواس ظاهره اش نیست - بترسد، چنانكه می فرماید: (انما تنذر من اتبع الذكر و خشی الرحمن بالغیب ) و نیز می فرماید: (و ازلفت الجنه للمتقین غیر بعید. هذا ما توعدون لكل اواب حفیظ. من خشی الرحمان بالغیب و جاء بقلب منیب ) و نیز می فرماید: (الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعه مشفقون ) و اینكه فرمود: (فمن اعتدی بعد ذلك ) به این معنا است كه اگر كسی بعد از این امتحان از حدی كه خداوند برایش معین نموده تجاوز كند برای اوست عذابی دردناك .

بیان حرمت صید در حال احرام





یا ایها الذین آمنوا لا تقتلوا الصید و انتم حرم ...







(حرم ) (به ضم حا و را) جمع حرام ، و حرام صفت مشبه است ، در مجمع البیان گفته است : (رجل حرام ) و (رجل محرم ) به یك معنا است كما اینكه (رجل حلال ) و (رجل محل ) به یك معنا است ، و (احرم الرجل ) به این معنا است كه فلان مرد داخل در ماه حرام شد، و نیز (احرم الرجل ) یعنی فلان مرد برای حج احرام بست ، و (حرم ) نیز به معنای احرام است ، چنانكه در روایت دارد: (كنت اطیب النبی لحرمه - من رسول الله (صلی الله علیه و آله ) را در احرامش خوشبو می كردم ) و معنای اصلی این كلمه منع است ، و از همین جهت زنان را (حرم ) می گویند، زیرا مردان دست اغیار را از آنان منع می كنند، و محروم را هم از این رو محروم می گویند كه از روزی ممنوع شده است .

و نیز گفته است مثل (به كسر میم ) و مثل (به فتح میم و ثا) و همچنین (شبه ) و (شبه ) به یك معنا هستند.

و نیز گفته است - بنابر گفته زجاج (نعم ) در لغت به معنای شتر و گاو و گوسفند است ، و در خصوص شتر به تنهایی هم (نعم ) گفته می شود، اما گاو به تنهایی و گوسفند به تنهایی را (نعم ) نمی گویند.

و نیز گفته است فراء چنین گفته كه (عدل ) (به فتح عین ) چیزی را گویند كه معادل چیزی از غیر جنس خود باشد، و (عدل ) (به كسر عین ) به معنای مثل است ، می گویی ، من غلامی عدل غلام تو دارم ، یا گوسفندی عدل گوسفند تو دارم ، در اینجا عدل را به كسر عین می خوانی چون غلام یا گوسفند تو از جنس غلام یا گوسفند اوست ، و اما اگر بخواهی از جهت قیمت ملاحظه كرده و چیزی را به غیر جنس خود مقایسه كنی عدل را به فتح عین می خوانی ، لیكن بصریین این حرف را نپذیرفته و گفته اند عدل و عدل هر دو به معنای مثل است ، چه در دو چیز از یك جنس بكار رود، و چه در دو چیز از دو جنس .

و نیز صاحب مجمع البیان گفته است : (و بال ) سنگینی نامطلوب هر چیزی را گویند، و به همین معنا است (طعام وبیل ) و (ماء وبیل ) یعنی خوراك و آبی ناگوار و سنگین و غیر قابل هضم ، و نیز به این معنا است آیه شریفه (فاخذناه اخذا وبیلا - او را بطرز شدید و ناگواری دستگیر كردیم ) و به همین اعتبار چوب كرباس شوی را (وبیل ) می گویند.

(لا تقتلوا الصید و انتم حرم ) نهی است از كشتن شكار، لیكن جمله بعدی یعنی (احل لكم صید البحر) تا اندازه ای آنرا از جهت صید بودن تفسیر می كند، و می فهماند مراد از آن صید، صید خشكی و صحرایی است ، چنانكه از جهت معنای قتل جمله (و من قتله منكم متعمدا فجزاء...) با كلمه (متعمدا) كه حال است از (من قتله ) آنرا تفسیر می نماید، و ظاهر تعمد مقابل خطاست و معنای قتل خطایی این است كه قتل را بدون قصد انجام دهد مثلا به منظور تمرین در تیراندازی تیر به هدفی می اندازد، اتفاقا تیر به شكاری اصابت می كند و آنرا از پای در می آورد، بنابراین از آیه استفاده می شود كه اگر تیر و یا سلاح دیگر خود را به قصد شكار بكار برد و شكار را از پای در آورد كفاره واجب می شود، چه اینكه بیاد احرامش باشد یا آنرا فراموش كرده باشد.

كفاره صید در حال احرام

(فجزاء مثل ما قتل من النعم یحكم به ذوا عدل منكم هدیا بالغ الكعبه ) ظاهرا معنایش این است كه اگر چنین كند بعهده اوست اینكه جزا و كفاره آنرا حیوانی اهلی نظیر حیوانی كه كشته است بدهد، و تشخیص اینكه این حیوان نظیر آن شكار هست یا نیست بعهده دو نفر از مردان عادل و دیندار شما است ، و در حالی این جزا جزای در راه خدا می شود كه به صورت هدی درآید، یعنی به مكه فرستاده شود تا طبق دستور سنت در خود مكه یا در منا نحر و یا ذبح شود، بنا بر این ، لفظ (جزاء) مرفوع است به ابتدا، و مبتدائی است برای خبر محذوف كه ظاهر كلام دلالت بر آن محذوف دارد، و تقدیرش : (فعلیه جزاء) است ، و جملات : (مثل ما قتل ) و (من النعم ) و (یحكم به ...) همه اوصافی هستند از برای كلمه (جزاء)، و جمله (هدیا بالغ الكعبه ) وصف و موصوف است ، و هدی همانطوری كه گفتیم حال است از (جزاء)، این بود معنایی كه ما برای آیه بنظرمان رسید، البته دیگران هم طور دیگری معنا كرده اند.

(او كفاره طعام مساكین او عدل ذلك صیاما): دو خصلت دیگری است برای كفاره صید در حرم ، و اما اینكه آیا بین این سه خصلت ترتیب هست ، یعنی اگر ممكن است اول هدی كردن حیوانی نظیر آن شكار، اگر ممكن نشد اطعام مساكین ، و اگر این نیز میسور نشد به همان مقدار روزه واجب است ، یا اینكه ترتیب در بین نیست حتی اگر دو كفاره اولی هم ممكن باشد می تواند سومی را اختیار كند؟ این سؤ الی است كه جوابش را باید از اخبار استفاده كرد، و گرنه صرف اینكه كلمه (او) در آیه بكار رفته دلالت بر عدم ترتیب ندارد، و بیش از تردید را نمی رساند، چیزی كه هست اینكه فرمود: (او كفاره ) از آنجا كه طعام مساكین را كفاره نامید سپس معادل آنرا از روزه معتبر دانست خالی از اشعار به ترتیب بین سه خصلت نیست : (لیذوق وبال امره ): لام در (لیذوق ) برای غایت است ، كه با مدخولش متعلقند به كلمه (فجزاء) و بنابراین ، از آیه شریفه این معنا كه كفاره خود نوعی از مجازات است بخوبی استفاده می شود.





عفا الله عما سلف و من عاد فینتقم الله منه ...)







كه (عفو) را متعلق به (ما سلف - كارهای گذشته ) فرموده قرینه است بر اینكه مراد از ما سلف شكارهایی است كه قبل از نزول این آیه در حال احرام كرده اند، نه شكارهایی كه در حین نزول این آیه و یا بعد از آن صید شده اند، بنابراین جمله (عفاالله ...) برای این است كه كسی خیال نكند آیه كفاره شامل شكارهای سابق بر نزول حكم هم هست ، بنابراین خود یكی از ادله ای است كه می توان به آن استدلال كرد بر اینكه صحیح است عفو خداوند شامل عملی شود كه گر چه گناه نیست لیكن در طبعش مفسده ایست كه اقتضای نهی مولوی را دارد، اما اینكه فرمود: (و من عاد فینتقم الله منه و الله عزیز ذو انتقام ): ظاهر (عود) تكرار كردن عمل است ، لیكن در اینجا مراد تكرار افعال گذشته نیست تا معنای آیه این بشود: كسی كه تكرار كند مثل اعمال گذشته را خداوند از او انتقام می ستاند. زیرا اگر به این معنا باشد آیه منطبق می شود با عملی كه حكم (و من قتله منكم متعمدا فجزاء...) متعلق است به آن ، و در نتیجه مراد از (انتقام ) همان حكم به كفاره كه حكمی است فعلی خواهد بود. لیكن ظاهر جمله (فینتقم الله منه ) این است كه می خواهد از یك امری آینده خبر دهد، نه از حكمی فعلی ، و این خود شاهد است بر اینكه مراد از عود تكرار عملی است كه كفاره به آن متعلق شده است ، و در نتیجه مراد از انتقام ، عذاب الهی خواهد بود، نه همان كفاره .

بنابراین ، آیه شریفه با صدر و ذیلش در صدد بیان جهات مساءله قتل صید است . كه خدا از آنچه قبل از نزول آیه ارتكاب شده عفو فرموده ، و هم اینكه از این به بعد هر كس مرتكب شود كفاره ای شبیه به آنچه صید كرده به گردنش می آید و هم اینكه اگر بار دوم آنرا مرتكب شود كفاره نداشته و خداوند عذابش می كند، بیشتر اخباری كه از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) در تفسیر این آیه وارد شده به همین معنا دلالت دارد، و اگر این معنی ، مقصود نباشد متعینا باید (انتقام ) را حمل كرد بر چیزی كه شامل وجوب كفاره هم بشود، مانند مواخذه و امثال آن ، و (عود) را هم باید حمل كرد بر عملی كه شبیه باشد به اعمال گذشته ، یعنی شكاركشی ، آنگاه معنای آیه این می شود: هر كس بار دیگر شكاركشی سابق خود را از سر گیرد خداوند از او انتقام می ستاند. یعنی او را با ایجاب كفاره مواخذه می فرماید، و این معنا همانطور كه ملاحظه می كنید خیلی از ظاهر آیه بعید است .





احل لكم صید البحر و طعامه متاعا لكم و للسیاره ...







این آیات در مقام بیان حكم شكار كردن حیوانات دریایی و صحرایی است ، نه حكم خوردن آنها، و این خود شاهد است براینكه باید متعینا بگوییم مراد از (طعامه - خوردن ) كه معنای مصدری است ، نیست ، بلكه مراد شكار كردن است و مقصود از حلیت طعام دریا حلیت خوردن آن است ، در نتیجه از حلیت صید جواز شكار كردن حیوانات دریایی استفاده می شود، و از طعام دریا حلیت خوردن هر چیزی كه از دریا گرفته شود بدست می آید، و لو اینكه این عنوان (آنچه از دریا گرفته شود) اعم است ، هم شامل شكار می شود و هم مردارهایی كه آب بیرون می اندازد و هم غیر حیوان ، الا اینكه آنچه از اخبار اهل بیت (علیهم السلام ) وارد شده است این عنوان (آنچه از دریا گرفته می شود) را تفسیر می كند به ماهی های شور و امثال آن از شكارهای مانده و كهنه ، و اینكه فرمود: (متاعا لكم و للسیاره ) كانه حال است برای (صید البحر و طعامه ) و در آن اشاره ای هم به این جهت هست كه خداوند از در منت آنرا حلال فرموده ، و چون خطاب به مؤ منین از جهت محرم بودنشان است عبارت (لكم و للسیاره ) بمنزله اینست كه گفته شود برای شما محرمها و غیر شما یعنی آنهایی كه احرام ندارند.

این را هم باید دانست كه در آیات مورد بحث گفتگوهای فقهی زیادی هست كه ، اگر كسی بخواهد از آن اطلاع حاصل كند باید به كتب فقهی مراجعه نماید.

توضیح آیه شریفه : (جعل الله الكعبة البیت الحرام قیاما للناس ...)





جعل الله الكعبه البیت الحرام قیاما للناس و الشهر الحرام و الهدی و القلائد







تعلیق كلام به (كعبه ) و سپس توصیف آن به (بیت الحرام ) كعبه بیت الحرام است ، و همچنین توصیف ماه را به حرام و سپس ‍ ذكر (هدی ) و (قلائد) كه از شؤ ونات حرمت كعبه هستند همه دلالت دارند بر اینكه ملاك دراین امری كه در آیه است همانا احترام است .

راغب گفته : (قوام ) و (قیام ) چیزی است كه انسان یا هر چیز دیگری بوسیله آن بر پا می شود، و قیام و قوام هر دو اسم اند برای چند چیز، مانند ستون و تكیه گاه ، و به همین معنا است قیامی كه در این آیه است : (و لا توتوا السفهاء اموالكم التی جعل الله لكم قیاما - اموال خود را بدست سفیهان ندهید، چون خداوند كال را مایه قوام و امساك شما قرار داده و سفیه آنرا ضایع می سازد)و همچنین قیامی كه در آیه (جعل الله الكعبه البیت كالحرام قیاما للناس - خداوند كعبه را بیت الحرام و مایه قوام شما قرار داده ) چون دنیا و آخرت آنان قوامش به كعبه بود. اصم گفته است چون كعبه الی الابد پایدار است و نسخ نمی شود. البته بعضی از قراء (قیاما)را (قیما) خوانده اند، كه آن نیز به معنای قیام است .

و بنابر گفته او برگشت معنای آیه مورد بحث به این می شود: خدای تعالی كعبه را احترام كرده و آنرا بیت الحرام قرار داده ، و به همین منظور بعضی از ماهها را هم حرام كرده و بوسیله حكم به وجوب حج در آن ماهها، بین ماههای حرام و بیت الحرام ارتباط برقرار كرد.

البته در این بین اموری را هم كه مناسب با حرمت است مانند هدی و قلائد جعل فرمود، و غرض از همه اینها این بود كه كعبه را پایه حیات اجتماعی سعیدی برای مردم قرار دهد، و آنرا قبله گاه مردم كند، تا در نماز، دل و روی خود را متوجه آن كنند و اموات خود و ذبیحه های خود را بسوی آن توجه دهند، و در هر حال احترامش نمایند و در نتیجه جمعیت واحده ای را تشكیل داده و جمعشان جمع و دینشان زنده و پایدار گردد، از اقطار مختلف گیتی و نقاط دور در آنجا گرد هم آیند و همه قسم طریق عبادت را پیموده و منافعی را كه خصوص این قسم عبادت برای آنان دارد به چشم خود دیده استیفا كنند، و نیز اهل عالم بشنیدن اسم آن و به گفتگوی از آن و رفته رفته نزدیك شدن و دیدن آن و توجه بسوی آن هدایت شوند. خدای تعالی قریب به این وجه را در آیه (ان اول بیت وضع للناس للذی ببكه مباركا و هدی للعالمین ) ذكر فرموده و ما قبلا در جلد سوم عربی ، این كتاب در تفسیر آن مطالبی كه برای روشن شدن ذهن خواننده موثر است گذراندیم ، و نظیر آن كلام در معنای قیام در شهرالحرام می آید، چه شهر حرام نیز مایه قوام مردم است ، و خداوند در آن ایام جنگ را تحریم نموده و جان و مال و عرض آنان را از دستبرد دشمن ایمن كرده ، و در نتیجه به آنها فرصتی داده تا امور خود را اصلاح كنند، شهر حرام در حقیقت منزلگاه مسافر را می ماند كه در آن به استراحت و رفع تعب و رنج و سفر می پردازند. و كوتاه سخن بیت الحرام و شهر الحرام و هر چه كه متعلق است به آن مانند هدی و قلائد از جهت باعث بودن بر قوام معاد و معاش مردم منافعی است كه شمردن اشخاصی را كه از جزئیات ثابت و غیر ثابت آن منتفع شده و می شوند هر متفكری را به شگفت درمی آورد، و این حقیقت را بعد از چند آیه در بیان نهی از صید برای این منظور تذكر داد كه جوابی باشد از توهمی كه ممكن است كسی بكند و بگوید: نهی از شكار كردن با اینكه یا اصلا اتفاق نمی افتد و یا بندرت وقوع می یابد حكمی است بسیار كم فائده و یا بی فایده ، چه تحریم شكار در یك مكانی از امكنه و در زمانی از زمانها و همچنین سوق دادن هدی جز تقلید از خرافات امم جاهلیت و همجیت چه سودی در بر دارد؟ از این سؤ ال جواب داده شده كه اعتبار بیت الحرام و شهر الحرام و احكامی كه بر آن دو تشریع شده مبنی بر حقیقتی علمی و اساسی و جدی است ، و آن اینست كه این بیت الله و احكام و مناسكش مایه قوام و حیات مردم است .

از این جا روشن می شود چطور جمله (ذلك لتعلموا...) به ما قبل خود متصل می شود، و اما اشاره ذلك یا بخود حكمی است كه در آیات قبل بیان شده ، و جمله (جعل الله الكعبه البیت الحرام قیاما للناس ...) حكمت آن را بیان می كند، یا بیان حكمی است كه جمله (جعل الله الكعبه ...) آنرا توضیح می دهد، اگر مشارالیه ، اولی باشد معنای آیه این می شود: خداوند بیت الحرام و شهر الحرام را باعث قوام مردم قرار داده ، و احكامی را مناسب آن دو جعل فرموده تا با عمل كردن و حفظ احترام آنها به این حقیقت پی ببرند كه خداوند به آنچه در آسمان ها و زمین است دانا است چنین خدائی می داند كه هر موجودی چه چیز برایش نافع است ، از همین جهت این احكامی را كه می بینی (حرمت صید و سایر احكام احرام ) تشریع كرده ، نه از جهت تقلید از خرافات مردم نادان .

و اگر معنای دوم باشد مفاد آیه این می شود: ما برای شما این حقیقت (قرار دادن بیت الحرام و غیره را قوام مردم ) را بیان كردیم تا بدانید كه خداوند می داند آنچه را كه در آسمانها و زمین است ، و همچنین امور و احكامی كه در آن دو (بیت الحرام و شهر الحرام ) جعل فرموده از روی مصلحت بوده ، پس كسی توهم نكند كه این احكام لغو و یا ناشی از خرافات عهد جاهلیت است .





اعلموا ان الله شدید العقاب و ان الله غفور رحیم ...







این دو آیه تاكیدند برای بیان احكام مذكور و تثبیت انذار برای موفقیت آنها و وعده اند برای فرمانبران و وعیدند برای نافرمانان ، و چون شائبه تهدید هم در آن هست از این رو وصف شدت عقاب را مقدم داشت بر وصف مغفرت و رحمت ، و نیز از همین جهت در دنبالش فرمود: (ما علی الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تكتمون ).

بحث روایتی

(روایاتی در ذیل آیات مربوط به كعبه و شكار درحال احرام و...)

در كافی به سند خود از حماد بن عیسی و ابن ابی عمیر از معاویه بن عمار از امام ابی عبدالله (علیه السلام ) نقل كرده كه در تفسیر آیه شریفه (لیبلونكم الله بشی ء من الصید تناله ایدیكم و رماحكم ) فرمود: حیوانات وحشی در عمره حدیبیه برای رسول الله (صلی الله علیه و آله ) محشور شدند، و همه تا حدود تیررس آن جناب و یارانش بلكه تا دسترس آنها نزدیك آمدند.

مؤ لف : این روایت را عیاشی از معاویه بن عمار بطور مرسل نقل نمود، و نیز این معنا را كلینی در كافی و شیخ در تهذیب هر كدام به سندی كه به حلبی دارند از امام صادق (علیه السلام ) نقل نموده اند، عیاشی از سماعه و همچنین قمی در تفسیر خود بطور مرسل نقل كرده اند و از مقاتل ابن حیان بطریقی كه خواهد آمد نقل شده است .

و در در المنثور است كه ابن ابی حاتم از مقاتل ابن حیان نقل كرده كه گفت : این آیه در عمره حدیبیه نازل شده ، و اتفاقا آن سال بقدری شكارهای صحرایی و هوایی زیاد بود كه هیچ سابقه نداشت ، بطوری كه دوش بدوش راحله (مركب ) ها آمد و شد می كردند. رسول الله (صلی الله علیه و آله ) مسلمین را نهی فرمود از اینكه در حال احرام از آنها شكار كنند، و این نهی از برای این بود كه معلوم شود كیست كه در چنین حالی كه شكارهای نایاب اینطور در بین دست و پای مركب ها آمد و شد دارند از خدا می ترسد و از این نعمت وافر چشم می پوشد.

مؤ لف : این دو روایت با بیان سابق ما كه گفتیم صید اعم است از اینكه در دست رس باشد و مثال زدیم به جوجه و تخم مرغ و بچه شكار یا در دسترس نباشد و مثال زدیم به شكارهای بزرگ منافات ندارند، برای اینكه در كافی با ذكر سند تا احمد بن محمد و از او بطور رفع نقل می كند كه امام (علیه السلام ) در ذیل آیه (تناله ایدیكم و رماحكم ) فرمود: مراد از دسترس بودن (تناله ایدیكم ) همان تخم و جوجه است ، و مراد از رسیدن نیزه ها (ورما حكم ) همان شكارهای بزرگی است كه با دست صید نمی شوند.

و در تفسیر عیاشی به اسناد خود از حریز از امام ابی عبدالله (علیه السلام ) نقل كرده كه فرمود: اگر مرد محرم كبوتری را بكشد كفاره اش گوسفندی است ، و اگر جوجه آنرا بكشد كفاره اش شتری است ، و اگر تخم مرغی را با پا لگد كرده و بشكند بر اوست یكدرهم ، كه آن را و آن گوسفند و شتر را در مكه و یا منا تصدق دهد، و این همان قول خداست كه فرمود (لیبلونكم الله بشی ء من الصید تناله ایدیكم ) (جوجه و تخم ) (و رماحكم ) 212



مؤ لف : همین روایت را شیخ در تهذیب از حریز از آن جناب با اكتفای به قسمت اخیر آن نقل كرده است .

و در تهذیب به سند خود از ابن ابی عمیر از حماد از حلبی از امام ابی عبدالله (علیه السلام ) نقل كرده كه فرمود: محرم وقتی صیدی را بكشد جزایی به گردنش می آید كه باید آنرا به مسكینان تصدق دهد، و اما اگر بار دوم چنین كند كفاره ای بر او نیست ، و خداوند از او انتقام می ستاند، و مقصود از انتقام همان نقمت و عذاب آخرت است .

و نیز در تهذیب از كلینی از ابن ابی عمیر از بعضی از اصحابش از امام ابی عبدالله (علیه السلام ) نقل كرده كه فرمود: اگر محرم اشتباها صیدی را بكشد بر او كفاره است ، و اگر برای بار دوم عمدا چنین كند دیگر كفاره ندارد، و لیكن این چنین شخص از كسانی است كه خدا از آنها انتقام می ستاند.

و نیز در تهذیب از ابن ابی عمیر از معاویه بن عمار نقل می كند كه گفت : خدمت امام ابی عبدالله (علیه السلام ) عرض كردم محرمی صیدی را شكار كرد تكلیفش چیست ؟ فرمود كفاره باید بدهد، عرض كردم : اگر تكرار كرد چطور؟ فرمود هر دفعه كه تكرار كند كفاره دارد.

مؤ لف : روایات همانطوری كه می بینید مختلف و متعارضند، و لذا مرحوم شیخ طوسی در مقام جمع آنها بر آمده و فرموده : مراد از آن روایاتی كه برای بار دوم كفاره را واجب ندانسته صورت عمد است ، و مراد از روایات دیگر در صورت نسیان است ، كه هر چند دفعه تكرار شود كفاره واجب می شود.

و نیز در تهذیب به سند خود از زراره از امام ابی جعفر (علیه السلام ) درباره قول خدای تعالی كه فرموده : (یحكم به ذوا عدل منكم ) نقل كرده كه فرموده : مراد از (عدل ) رسول الله و امامان بعد از اوست ، هر حكمی از احكام كه بدانی از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) و ائمه بعد از او صدور یافته ، دیگر لازم نیست در مقام پرسش از آن برآیی .

مؤ لف : و در این معنا تعداد زیادی از روایات وارد شده ، كه در بعضی از آنها دارد: من (راوی ) نزد امام صادق (علیه السلام ) این آیه را تلاوت كردم : (ذوا عدل منكم ) فرمود: (ذو عدل منكم ) این یكی از جاهائی است كه نویسندگان قرآن اشتباه كرده اند، البته معلوم است كه این اختلاف در قرائت است .

و در كافی از زهری از علی بن الحسین (علیهماالسلام ) نقل كرده كه فرمود، روزه كفاره شكار واجب است ، زیرا خدای تعالی فرموده : (و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم یحكم به ذوا عدل منكم هدیا بالغ الكعبه او كفاره طعام مساكین او عدل ذلك صیاما) ای زهری هیچ میدانی معنای اینكه روزه بمقدار اطعام مساكین و عدل آن باشد چیست ؟ زهری می گوید: عرض كردم : نه نمی دانم ، فرمود: شكار را قیمت می كنند، آنگاه قیمت آنرا با گندم می سنجند، و بدست می آورند كه با قیمت آن چقدر گندم می توان خریداری كرد، سپس آنمقدار گندم مفروض را به صاع تقسیم كرده ببینند چند صاع است . آنگاه در مقابل هر نصف صاع یك روز روزه می گیرند.

و در كافی به سند خود از احمد بن محمد از بعضی از رجال روایتی خود از امام ابی عبدالله (علیه السلام ) نقل می كند كه فرمود: كسی كه در احرامش هدی بر او واجب شده می تواند هدی خود را در هر جا كه بخواهد نحر كند، مگر فدا و كفاره صید، كه باید آنرا به مكه برساند، چون خدای تعالی در خصوص آن فرمود: (هدیا بالغ الكعبه ) هدیی كه به كعبه برسد.

و در تفسیر عیاشی از حریز از ابی عبدالله (علیه السلام ) روایت شده است كه فرمود: مراد از صید دریا در آیه (احل لكم صید البحر و طعامه متاعا لكم ) ماهی های شوری است كه می خورند، و فرق بین حیوان دریایی و صحرایی این است كه هر مرغی كه در باتلاقها و نیزارها بسر می برد، اگر تخم گذاری و پرورش جوجه اش در خشكی انجام می گیرد، آن مرغ از مرغهای صحرایی بشمار میرود، و اگر تخم گذاری و پرورش جوجه اش را در آب انجام می دهد، آن مرغ از مرغهای آبی محسوب می شود، و شكار آن حلال است .

و نیز در تفسیر عیاشی از زید شحام ، نقل می كند كه گفت : از امام ابی عبدالله (علیه السلام ) از معنای : (احل لكم صید البحر) پرسیدم ، فرمود: مراد از صید دریا ماهی شور و ماهی های دودی است كه همراه خود برده ای ، و اما اگر ماهی تازه باشد آن صید نیست بلكه متاع است .

مؤ لف : روایات در این معنا از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) از طریق شیعه بسیار است .

و در الدر المنثور است كه ابن ابی شیبه از معاویه بن قره و احمد از مردی از انصار روایت كرده اند كه مردی شترش تخمدان یعنی لانه شتر مرغی را لگد كرد و تخم های آن را شكست ، رسول الله (صلی الله علیه و آله ) فرمود باید برای شكستن هر تخمی یك روز روزه بداری ، و یا یك مسكین را اطعام كنی .

مؤ لف : و نیز همین معنا را از ابن ابی شیبه از عبدالله بن ذكوان از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) و نیز از ابن ابی شیبه و از ابی الزناد از عایشه از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نقل كرده است .

باز در الدر المنثور است كه ابوالشیخ و ابن مردویه از طریق ابی المهزم از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نقل كرده اند كه فرمود: كفاره در تخم شتر مرغ همان قیمت آنست .

و نیز در الدر المنثور است كه ابن ابی حاتم از ابی جعفر محمد بن علی نقل كرده كه مردی از علی (علیه السلام ) پرسید هدی از چه چیز باید باشد؟ فرمود از هشت جفت ، مرد سائل مثل اینكه نفهمید و به شك افتاد، امام فرمود: شماها قرآن می خوانید؟ گویا مرد سائل عرض كرد: آری می خوانیم ، امام فرمود: هیچ شنیده ای كه خدای تعالی فرموده : (یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود احلت لكم بهیمه الانعام )؟ عرض كرد: آری ، حضرت فرمود شنیده ای كه خدای تعالی می فرماید: (لیذكروا اسم الله علی ما رزقهم من بهیمه الانعام ) و نیز می فرماید: (و من الانعام حموله و فرشا) و نیز می فرماید: (فكلوا من بهیمه الانعام ؟)

عرض كرد آری همه اینها را شنیده ام ، امام فرمود: آیا شنیده ای كه می فرماید: (من الضان اثنین ) و (و من المعز اثنین و من الابل اثنین و من البقر اثنین ) عرض كرد: آری شنیده ام ، فرمود: آیا شنیده ای كه می فرماید: (یا ایها الذین آمنوا لا تقتلوا الصید و انتم حرم ) تا آنجا كه می فرماید: (هدیا بالغ الكعبه ) عرض كرد آری شنیده ام ، فرمود: اگر من آهویی شكار كنم و بكشم بنابراین چه كفاره ای بر من واجب می شود؟ عرض كرد گوسفند، علی (علیه السلام ) پرسید آیا باید آن را به كعبه برساند؟ مرد عرض كرد آری ، حضرت فرمود: مطلب همین است . چون همانطوری كه شنیده ای خداوند آن هدی را بالغ الكعبه نامیده .

و نیز در الدر المنثور است كه ابن ابی حاتم از عطای خراسانی نقل كرده كه گفت عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب و ابن عباس و زید بن ثابت و معاویه در این مساءله كه محرم اگر شكاری را بكشد چه كفاره ای به عهده اش می آید حكم كرده اند به اینكه باید دید قیمت آن شكار چقدر بوده است ، با همان مبلغ اطعام مسكین كند.

و نیز ابن جریر از ابی هریره از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نقل می كند كه در ذیل آیه (احل لكم صید البحر و طعامه متاعا لكم ) فرمود: چیزی كه دریا از مردارها بیرون افكند همان طعام دریاست .

مؤ لف : در همین معنا روایاتی از بعضی از صحابه نیز نقل شده ، لیكن روایاتی كه از طرق اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده و از نظر خواننده گذشت با آن روایات مخالفت دارند.

در تفسیر عیاشی از ابان بن تغلب نقل می كند كه گفت : حضور حضرت ابی عبدالله (علیه السلام ) عرض كردم معنای (جعل الله الكعبه البیت الحرام قیاما للناس ) چیست ؟ فرمود: كعبه را مایه قوام دین و دنیای مردم قرار داد.

مؤ لف : توضیح این معنا در سابق گذشت .